جزوه نثر فارسی؛ در قالب PDF و 202 صفحه.
» فهرست مطالب (جزوه نثرفارسی):
- گلستان
- قابوس نامه
- سیاست نامه
- تست
- پاسخنامه تست ها
- مرصاد العباد
- ویژگیهای دستوری
- صنایع بدیعی
- گزیده ای از مرصاد العباد
- لغات و ترکیبات دشوار
- عبارات عربی
- چهار مقاله
- کلیله و دمنه
- تاریخ بیهقی
- مجموعه تست نثر فارسی
- پاسخنامه تست های نثر فارسی
- تست های کنکور
- پاسخنامه تست های کنکور
» بخشی از متن (جزوه نثرفارسی):
گلستان
هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون برمی آید مفرّح ذات. ممد: مدد کننده – مفرّح ذات: فرح بخش نفـس و هستی.
درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته: به عنوان جامه نوروزی – ورق: برگ
دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. بنات نبات: دختران گیاه.
عصاره تاکی به قدرت او شهد فائق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته. عصاره تاک: شیره درخـت انگـور – شهد فائق: عسل برگزیده – باسق: بالیده، بلند.
عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف. عاکف: معتکف و گوشه نشین – تقصیر: کوتاهی کردن.
ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین منتشر گشته و قصب الجیب حدیثش که همچون شکر می خورند و رقعه منشآتش که چون کاغذ زر میبرند، برکمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد.
ذکر جمیل: یاد کرد نیک – افواه عوام: دهنهای همه مردم – صـیت: شـهرت و آوازه – بسـیط زمـین: پهنـه زمـین – قصـب الجیب: نوعی خرما – رقعه منشآتش: منظور، نوشتهها و آثار قلمی سعدی است.
چندان که نشاط ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد، جوابش نگفتم: هر قدر که به بازی و شـوخی تمایـل نشـان داد و بساط (فرش) شوخی و مزاح را پهن کرد، جوابش ندادم.
کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که… : یکی از وابستگان من او را مطابق با واقعه آگاه کرد که… تو نیز اگر توانی سرخویش گیر و راه مجانبت پیش. سرخویش گرفتن: از پی کار خـود رفـتن – راه مجانبـت پـیش: راه دوری گزیدن پیش گیر.
آزردن دوستان جهل است و کفّارت یمین سهل: جبران سوگند شکستن آسان است.
تفرج کنان بیرون رفتیم در فصل ربیعی که صولت برد آرمیده بود و اوان دولت ورد رسیده. تفـرج کنـان: گـردش کنـان – ربیع: بهار – صولت برد: حمله سرما – دولت ورد: اقبال گل.